نسبت دادن گناه [به دوست]، پیک جدایی است . [امام علی علیه السلام]
مقالات
اثبات وجود خدا از دیدگاه متکلمین
یکشنبه 89 شهریور 21 , ساعت 12:10 عصر  
موضوع: اثبات وجود خدا از دیدگاه متکلمین
محقق: مریم وحیدزاده
زیر نظر استاد  دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه :
در این تحقیق در پی اثبات وجود خدا از دید متکلمین هستم .
اما به نظر من وجود خدا قابل اثبات نیست نه به این دلیل که نا معلوم و
برهان پذیر نباشد ،بلکه به این مفهوم که حق تعالی چنان آشکارا در میان
مخلوقات حاضر است که دیگر نیازی  برای اثبات نمی ماند .
هر مخلوقی با میزان شعور خود می تواند حضور وجودی برتر وبالا تر
از وجود خود  را دریابد .
اما از انجا که در میان مباحث فلسفی و کلامی این موضوع قابل بحث
است به ناچار به بررسی این دلایل از دید متکلمین می پردازم.
در میان براهینی که برای اثبات وجود خدا ذکر شده است بیشتر می توان
چند برهان را به نظریات انها نسبت داد  که ازجمله این براهین :
برهان نظم  ، برهان حدوث وبرهان حرکت است .
که سعی می شود در حد توان به بررسی انها بپردازم .
برهان حدوث:
در بین متکلمین برهان حدوث بسیار تأکید شده است ‍‍‍.
  تمام براهینی که متکلمین به خصوص ماتریدیان در بحث اثبات خدا   
به کار برده اند به برهان حدوث بر می گردد.
وحتی ابومنصور ماتریدی تأکید کرده است که اگر برهان حدوث
نمی بود دلیل دیگری برای اثبات خداوند وجود نداشت .1
برهان حدوث از این قرار است :
اجسام چون از پیش موجود نبودند،هنگامی که بوجود می آیند باید برای
وجود خود به یک علت که به انها وجود بخشیده وابسته باشند ، که ان
علت باید قدیم باشد یا به علت قدیم بیانجامد واین علت را واجب الوجود
میدانند، چون در غیر اینصورت به تسلسل یا دور میانجامد .2
حدوث به چه معناست؟
حدوث به معنی ایجاد شدن شئ بعد از عدم است .  یعنی ابتدا نبوده و بعد
بود شده است . ودر واقع انچه که نیستیش بر هستیش مقدم بوده است.
 ابن سینا :حدوث، وجود شئ است بعد از عدم و به دو قسم است:
زمانی وذاتی. همانگونه که تأخر دو قسم است : ذاتی یا زمانی .1
شارح  نصیر الدین طوسی انواع تأخرات پنجگانه را بر شمرده است که 
عبارت باشند از :
تأخر به زمان ، تأخر به مرتبت، تأخر وضعی یا مکانی، تأخربه شرف ،
تأخر بالطبع و تأخر به معلولیت و باز تقسیم بندی کرده است به تأخر
ذاتی و زمانی و...
وقهراً حدوث زمانی همان تأخر زمانی است و تأخر ذاتی همان حدوث 
ذاتی است.2
متکلمین نظریه خاصی در مورد حدوث عالم دارند که می شود گفت:
تصور اکثر مردم معمولی همین است وآن اینکه اساساً حادث زمانی هیچ
سابقه ای ندارد و از عدم محض به وجود می آید. خالقیت یعنی چه ؟
علت که معلول ایجاد می کند ،معلول یا موجود است یا معدوم. اگر
موجود باشد که تحصیل حاصل است. و اگر معدوم را ایجاد کند، معنایش
این است که معدوم متلبس به وجود شود، واین تناقض است و محال
است.1
حدوث زمانی:
 زمانیات حادث به حدوث زمانی اند یعنی جهان ناسوت و عالم طبیعت
کلاً حادث زمانی اند چون تقدم و تأخر وقبل و بعد در انها وجود دارد ،
عقول مجرده و خود زمان حادث بالذات و قدیم بالزمانند ، چون زمانی
وقبلی نبوده است که نباشند چون زمان مربوط به بعد از خلقت است .
ومعنی حدوث را مسبوق به وجود است ، حال مسبوق الوجود به عدم
باشند یا به زمان .
زمانیات مسبوق الوجودند به زمان که حرکت فلک الافلاک بوجود آورنده
آن است و خود زمان حادث ذاتی است که قبلی ندارد .2
و به توضیح ساده ، حدوث زمانی :
به معنای حدوث و تحقق شئ در زمان است ، و عالم به تدریج  ودر
نقاط مختلف زمان متولد می شود .
چنان که  هر نقطه آن پس از انعدام نقطه پیش و هر موجودی مسبوق به
عدمی زمانی در پیش از وجود خود است.
حدوث ذاتی :
به معنای تأخر ذاتی معلول از علت خود است ، یعنی حدوث هر موجود
ممکن،مسبوق به عدمی است که در آن از تحقق معلول خبری نبوده و
سپس به وجود آمده است. این عدم از ماهیات موجود جدا نبوده و با ان
تنافی ندارد بلکه همراه با اوست .1
دلایل حدوث:
از آنجا که موجودات همگی ممکن و نیازمند علتند  پس ذاتاً حادثند و
نیازمند به علت برای کسب وجود هستند.
و دیگر اینکه وجود ممکنات ذات آنها نیست و فقط خداست که ذاتی غیر
از وجود ندارد و وجود عین اوست .
پس علت العلل جهان تنها خداوند واجب الوجود است. که برای وجودش
نیازمند به غیر نیست.2
بررسی کلی برهان حدوث:
 {بحث‏حادث و قدیم این است که آیا همه چیز در عالم حادث است و هیچ
چیز قدیم نیست. یعنی هر چه را در نظر بگیریم قبلا نبوده و بعد
هست‏شده است، یا همه چیز قدیم است و هیچ چیز حادث نیست، یعنی
همه چیز همیشه بوده است، یا برخی چیزها حادثند و برخی چیزها قدیم،
یعنی مثلا شکلها، صورتها، ظاهرها حادثند، اما ماده‏ها، موضوعها،
ناپیداها قدیمند؟ و یا اینکه افراد و اجزاء حادثند اما انواع و کل‏ها قدیمند.
یا اینکه امور طبیعی و مادی حادثند ولی امور مجرد و ما فوق مادی
قدیمند، و یا اینکه فقط خدا یعنی خالق کل و علة العلل قدیم است و هر
چه غیر او است‏حادث است. بالاخره جهان حادث است‏یا قدیم؟
متکلمین اسلامی، معتقدند که فقط خداوند قدیم است و هر چه غیر از خدا
است که به عنوان (جهان‏ یاماسوی‏) نامیده می‏شود، اعم از ماده و
صورت، و اعم از افراد و انواع، و اعم از اجزاء و کل‏ها، و اعم از
مجرد و مادی همه حادثند.
نظر فیلسوفان در باب حدوث:
  فلاسفه اسلامی معتقدند که حدوث ازمختصات عالم طبیعت است، عوالم
ما فوق طبیعت، مجرد، و قدیمند. درعالم طبیعت نیز اصول و کلیات
قدیمند، فروع و جزئیات حادثند.
پس جهان از نظر فروع و جزئیات حادث است اما از نظر اصول و
کلیات، قدیم است.
پاسخ فلاسفه به متکلمین:
متکلمین می‏گویند:
اگر چیزی حادث نباشد و قدیم باشد، یعنی همیشه بوده و هیچگاه نبوده
است،  آن چیز به هیچوجه نیازمند به خالق و علت نیست.
 پس اگر فرض کنیم که غیر از ذات حق اشیاء دیگر هم وجود دارند که
قدیمند طبعاً آنها بی نیاز از خالق می‏باشند پس در حقیقت آنها هم مانند
خداوند واجب الوجود بالذاتند، ولی براهینی که حکم می‏کند که واجب
الوجود بالذات واحد است اجازه نمی‏دهد که ما به بیش از یک واجب
الوجود قائل شویید، پس بیش از یک قدیم وجود ندارد و هر چه غیر از
او است‏حادث است.
پس جهان، اعم از مجرد و مادی و اعم از اصول و فروع، و اعم از
انواع و افراد، و اعم از کل و اجزاء و اعم از ماده و صورت، و اعم از
پیدا و نا پیدا حادث است.
فیلسوفان گفته‏اند: که همه اشتباه شما در یک مطلب است و آن این است
که پنداشته‏اید اگر چیزی وجود ازلی و دائم و مستمر داشته باشد حتما 
بی نیاز از علت است، و حال آنکه مطلب این چنین نیست.
نیازمندی و بی نیازی یک شی‏ء نسبت به علت به ذات شی‏ء
مربوط است که واجب الوجود باشد یا ممکن الوجود، و ربطی به
حدوث و قدم او ندارد.
فلاسفه مدعی هستند که نسبت جهان به خداوند نسبت‏شعاع به خورشید
است، با این تفاوت که خورشید به خود و کار خود آگاه نیست و کار خود
را از روی اراده انجام نمی‏دهد ولی خداوند به ذات خود و به کار خود
آگاه است.}1
نتیجه:
می توان نتیجه گرفت که، حدوث ذاتی در مورد هر ممکنی مطرح است
ولی حدوث زمانی فقط در موجودات مادی است، پس موجودات مادی ،
هم حادث زمانی اند و هم حادث ذاتی ، اما مجردات تام فقط حدوث ذاتی
دارند و ذات واجب نه حادث ذاتی است و نه حادث زمانی ،پس او قدم
محض است.
برهان نظم:
یکی دیگر از براهینی که در میان متکلین پر طرفدار است و از دلایل 
اقناعی دانسته اند برهان نظم است که با وجود اشکالات وارده بر آن و
همچنین پاسخ اشکالات همچنان در جایگاه خود باقی مانده است.
اما در این برهان چون برای وجود خدا (واجب الوجود ) نقاط ابهامی
وجود دارد کمتر مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است.
تحلیل برهان:
در عالم طبیعت ،نظم برقرار است وهر نظمی به دست ناظمی است ،پس
باید ناظمی این نظم را در طبیعت قرار داده باشد و او خداست.
1.اساس برهان اول این است که (هر پدیده ای محتاج پدید اورنده است)
وچون "نظم" پدیده است ،پس محتاج پدیداورنده ای،یعنی ناظمی است.
به بیان دیگر ، برهان نظم در واقع مصداقی از برهان علت و معلول 
است، نه برهانی درکنارآن . بنابراین یکی از ارکان و مبادی تصدیق
کننده در برهان نظم ،پذیرش قاعده علیت ،یعنی قبول علت فاعلی برای
پدیده های جهان هستی است .
2.چون منظور از نظم در برهان نظم ، نظم حاکم بر عالم ماده و جهان
است، پس برهان نظم ، محتاج ناظمی بیرون از عالم ماده است ، چرا
که نظم معلول شعور و آگاهی است و ماده فاقد شعور است ، پس ناظم
باید فراتر از عالم ماده باشد.1
بررسی کلی برهان نظم :
متکلمین گفته اند: عالم دارای نظم است و هر نظمی محتاج به ناظم
است، پس عالم دارای ناظمی است و این ناظم همان خداست. در بیان
تمثلی این برهان گفته شده همان طور که نمی توان باور کرد که یک
وسیله منظم مثل ساعت بدون یک ناظم با شعور و به طور اتفاقی پدید
آید، این عالم با این نظم فوق العاده نیز محال است بدون ناظم باشد.
طبق مفاد این دو برهان می توان گفت که خدای مورد نظر متکلمین
خدایی است محدث(پدید آورنده از عدم)، غیرمادی، منزه از سابقه عدم
زمانی(ازلی) و قدیم زمانی، مدبر، نظم دهنده، حکیم و عالم .2
نظم عالم:
 نظم و نظام عالم دلالت میکند بر وجود خدا. این عالم که به وجود آمده
است، با تصادف به وجود نیامده است. میخواهیم بگوییم این هستی ناشی
از حادثه نیست. یعنی:
 اولا" این جهان فاقد علت نیست .
ثانیا" این جهان بی هدف نیست پس منظور ما از نظم عالم، وجود نظمی
هدف مند و آگاهانه در جهان است.
وقتی میگوییم نظم عالم، هدفمند است یعنی در "طبیعت اشیاء" حرکت به
سوی هدف وجود دارد این جهان به واسط? نظمی که دارد، باید دارای
علت بوده و خالقی آگاه و فراطبیعی داشته باشد، این خالق را «خدا»
مینامیم.1
(عظمت هر چیزی نشاندهند? عظمت سازند? آن چیز است. به درستی که
در خلقت سماوات و زمین و آمد و شد شب و روز و کشتیها که بر دریا
برای بهره مندی مردم در حرکتند و آنچه از آب، خداوند از آسمان
فرومیفرستد و زمین را پس از مرگش زنده میکند و انواع جنبندگان را
در آن گسترده و در مسیر بادها و ابرها که بین آسمان و زمین مسخرند،
نشانه هایی برای مردمی که میندیشند وجود دارد.) بقره 164
بنا بر این بیان، جهانی که این همه عظمت دارد باید خالق حکیمی داشته
باشد که خداست.
نظر فیسوفان در باب نظم:
فیلسوفان گفته اند : برهان نظم تنها نشان دهنده هدفداری ونظام مندی
طبیعت و حضور یک تدبیر ماورای طبیعی در آن است. و  قائل به
ناتوانی این برهان از اثبات وجود خدای ادیان با اوصاف کمالی مطلق
شده اند.
که البته این نکته نباید ضعفی برای این برهان به شمار آید چرا که
اصولاً در پی تأمین چنین هدفی نیست .1
نتیجه:
بر اساس این برهان جهان دارای ناظمی هدفمند و با شعور است . که
البته برای اثبات ناظم این جهان که همان واجب الوجود است این برهان
کافی وقانع کننده نیست.
برهان حرکت :
ازدیگر براهین کلامی می توان برهان حرکت را نام برد.
در برهان حرکت ،اصل وجود حرکت در طبیعت مسلم و مفروض
است.حرکت نوعی تغییر است ونه مساوی با مطلق تغییر. حرکت
تغییر تدریجی است ودر برهان حرکت ،تغییرازآن  جهت که حادث است    
بررسی نمی شود.1 
برهان حرکت از این قرار است:
اشیایی وجود دارند که دارای حرکتند و حرکت نیازمند به محرک است .
محرک و حرکت در زمان با هم همراهند . هر محرک، یا متحرک است
یا ثابت.اگر محرک ، خودش هم متحرک باشد نیازمند به محرک است.
پس محرک باید به محرک غیرمتحرک ختم شود . یعنی باید به محرک 
ثابت ختم شود به دلیل بطلان تسلسل و دور.2
طبیعیون از راه حرکت بر وجود خداوند استدلال کرده اند، مبنی بر این
که حرکت می بایست به محرکهای غیر متحرک منتهی شود و محرکی
که خود غیر متحرک است ،باید آنچه را که در حق او ممکن التحقق است
دارا باشد و چنین موجودی لزوماًواجب الوجود است.
حرکت به چه معناست؟
حرکت به معنای جنبش در مقابل سکون است.1
حرکت یعنی خروج تدریجی شئ از قوه به فعل است و نه چیز دیگر.2
حرکت، کمال اول است برای چیزی که بالقوه است، از همان حیث که
بالقوه است.3
جسم هنگامی که در مکانی قرار دارد ،هرگاه قصد تغییر مکان در مکان
دیگری کند ،با خروج از مکان اول به سوی مکان دوم سیر می کند تا
درآن قرار گیرد. پس جسم ، در حالی که در مکان اول قرار دارد ،
دارای دو کمال است که نسبت به هر دو بالقوه است، یکی سلوک که کمال
اول اوست و دیگری قرار گرفتن در مکان دوم که نسبت به جسم کمال
ثانی به شمار می رود.4
بررسی برهان حرکت :
موجود یا ازتمام جهت بالفعل است ، در این صورت خارج شدن از آنچه
که بر آنست محال و ممتنع است ،ویا از تمام جهت بالقوه است، واین در
وجود قابل تصور نیست جز در موجودی که اورا فعلیت قوه باشد.
در اینصورت ناچار ذات آن موجود مرکب از دو چیز است : بواسطه
یکی از آن دو بالفعل است و بواسطه دیگری بالقوه است. 1
بحث حرکت را از آن جهت که پدیده ای طبیعی است به عنوان آن که یک
پدیده ی خاصی برای ماده معینی است می توان بررسی کرد ، یعنی در
علم طبیعی بحث می شود که،آیا فلان ماده یا جرم حرکت دارد یا نه
ونحوه ی حرکت او چگونه است ؟.
اما بحث در اینکه آیا حرکت در جهان موجود است یا نه از حوزه ی
علوم طبیعی نیست و در قلمرو مباحث فلسفی است.2
نظر فیلسوفان در باب حرکت:
اگر مقصود از حرکت ،خروج تدریجی شئ از قوه به فعلیت باشد که تنها
در مادیات موجود می شود ،آنگاه محرک غیر متحرک می تواند یکی از
ممکنات مجرد باشد و لزوماً نا متحرک واجب الوجود نخواهد بود.
اما اگر حرکت را به معنایی وسیع بگیریم تا آنجا که موجود شدن و
حدوث ممکنات را نیز مصداقی از حرکت بشماریم و ان را سیر از عدم
به وجود بنامیم،در این صورت ،نا متحرک جز بر واجب الوجود بالذات
منطبق نخواهد بود ،چون همه ممکنات و جمیع ما سوی الله به معنای
فوق متحرک خواهند بود و تنها وجودی که سیر از عدم به وجود در
مورد او صادق نیست ، واجب الوجود بالذات می باشد.
اگر حرکت در مجردات راه پیدا کند و شامل عقول و مفارقات گردد ،
محرک نا متحرک تنها یک مصداق خواهد داشت وآن ذات واجب خواهد
بود و برهان حرکت ، اثبات کننده واجب خواهد بود .
ودیگر اینکه اگر حرکت را شامل سیر از عدم به وجود بدانیم و به تمام
ممکنات نسبت دهیم، این حرکت ، معادل حدوث ذاتی خواهد بود و بیان
این که متحرک به این حرکت ، محتاج محرک غیر متحرک است، معادل
با این است که بگوییم : حادث ذاتی نیازمند قدیم ذاتی است و همان طور
که قدیم ذاتی بیش از واحد نمی تواند باشد ، موجود نا متحرک نیز جز
واحد نیست.1
حرکت به شش امر ، بستگی دارد:
اول،مبدأ حرکت ، یعنی انچه حرکت از آن آغاز می شود . دوم ،‌منتهای
حرکت یعنی آنچه حرکت به سوی آن تحقق می یابد.
بدین معنی که حرکت از یک سو به قوه ای منتهی می شود که درآن هیچ
فعلیتی نیست و از سوی دیگر به فعلی منتهی می گردد که هیچ گونه قوه
حقیقی یا اعتباری درآن وجود ندارد. سوم مسافت یعنی آ‌نچه حرکت در
آن به وقوع می پیوندد. چهارم ،‌موضوع حرکت یا آنچه حرکت از آن
اوست، یعنی متحرک. پنجم ،‌فاعل حرکت ،‌یا آنچه حرکت به وسیله او
انجام می شود ،یعنی محرک . ششم، آنچه حرکت توسط آن دارای مقدار
و اندازه می شود ، یعنی زمان.1
اگر از هر کدام از حرکتهای خاص خارجی به عنوان استدلال مطرح
شود در تتمیم برهان حرکت لازم است که از امتناع دور و تسلسل
استمداد شود ،‌ ولی اگر مجموع جهان طبیعت را که یک واحد واقعی
است ،‌مطرح نمایییم ،‌نیازی به استمداد از بطلان دور و تسلسل نیست ،‌
زیرا خارج از جهان طبیعت همانا ماورای طبیعت است که به خداوند
منتهی می شود و هیچ موجود مجردی گرفتار قوه و استعداد نیست تا از
آن برهد ، و به انتظار کمالی به سر نمی برد تا تدریجاً به آن برسد. پس
حرکت در موجود مجرد نیست، بلکه او ثابت است نه ساکن و نیازی به
محرک نخواهد داشت.2
نتیجه:                                                                                                                 
پس استدلال بر اساس حرکت طبیعت، نمی تواند واجب را مستقیماً اثبات
کند ،‌بلکه فقط ماورای طبیعت را اثبات می کند واثبات موجودی ماورایی
به عنوان محرک نا متحرک منطقاً همان اثبات واجب الوجود نیست و این
برهان برای اثبات واجب نیازمند کامل سازی است و برهان حرکت بر
اساس حرکت کل طبیعت نیاز به ابطال تسلسل و یا دور دارد . یعنی
وقتی وجود محرک نا متحرک اثبات شد،‌بایداین سوال را مطرح کنیم که
آیا وجود چنین محرکی ،‌ ذاتی است یا از غیر دریافت شده است  و با
نفی تسلسل نهایتاً واجب را اثبات کنیم .
منابع:
سیری در ادله اثبات وجود خدا   ......................   محسن غرویان
شرح مبسوط منظومه            .......................  مرتضی مطهری
نهایت فلسفه                      .......................  علامه طباطبائی
مبدأو معاد                      ........................    صدرالمتألهین
الاشارات و تنبیهات           ..........................شیخ الرئیس ابن سینا
فرهنگ علوم فلسفی و کلامی  ......................   سید جعفرسجادی
مدخل مسائل جدید در علم کلام ...................... آیه الله جعفرسبحانی
رساله حدوث عالم            ........................صدرالمتالهین شیرازی
حرکت و زمان                ........................ استاد مطهری
حدوث و قدم                   .........................اسماعیل واعظ جوادی
نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 486 بازدید
بازدید دیروز: 437 بازدید
بازدید کل: 2859240 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [802]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]